می گویند: روزی مولانا ، شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.شمس به خانه جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟ مولانا حیرت زده پرسید:مگر تو شراب خوارهستی؟ شمس پاسخ داد: بلی. مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم. ـ ...
بود مردي پيش ازين نامش نصوح بُد ز دلاکيِّ زن او را فتوح بود روي او چو رخسار زنان مردي خود را هميکرد او نهان او به حمام زنان دلاک بود در دغا و حيله بس چالاک بود سالها ميکرد دلاکي و کس بو نبرد از حال و سر آن هوس زانک آواز و ...
زاهدی مهمان پادشاهی بود.چون بنشستند ، کم تر از آ ن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند ، بیشتر از آن کرد که عادت او ، ت ظن صلاح درحق او زیادت کنند. ” ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی ...
گروهی دزد غارتگر بر سر کوهی در کمین گاهی به سر می بردند و سراه غافله ها را گرفته به قتل و غارت می پرداختند و موجب ناامنی شده بودند مردم از آنها ترس داشتند و نیروهای ارتش شاه نیز نمی توانستند بر آنها دست یابند، زیرا در پناهگاهی استوار در قله کوهی بلند کمین کرده بودند و کسی را ...
گویند شیخ ابو سعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت كعبه رود. با كاروانی همراه شد و چون توانایی پرداخت برای مركبی نداشت، پیاده سفر كرده و خدمت دیگران می كرد. تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع اوری هیزم به اطراف رفت. زیر درختی، مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید و از احوال وی ...