در گذشته، موسیقی در میان ایل نشینان قشقایی از اهمیت زیادی برخوردار بود و به شکل ها و قالب های گوناگون توسط گروه های مختلف هنرمندان ایل اجرا می شد.
با وجود اهمیت بسیار موسیقی در ایل قشقایی، چند عامل باعث اضمحلال تدریجی این موسیقی گردیده است:
1- مهاجرت و پراکندگی در اثر ییلاق – قشلاق و کوچ مداوم.
2- وضع بد معیشتی مردم ایل که فرصت پرداختن به موسیقی را از آن ها سلب نموده است و به همین دلیل هم اکنون هنرمندان ایل، انگشت شمار هستند.
3- تغییر شکل تدریجی بافت فرهنگی ایل که خود ناشی از رخنه عامل های جدید تمدن به میان ایل نشینان است.
4- موقعیت بد موسیقی دانان حرفه ای و جایگاه آنان در ایل.
به طور کلی در ایل قشقایی سه گروه نوازنده وجود دارد که عبارت اند از:
« عاشق » ها
« چنگی » ها
« ساربان » ها
الف ) عاشق ها
در روایت ها گفته شده که عاشق های قشقایی در اصل از مناطقی مانند قفقاز، شیروان و شکی به فارس مهاجرت نموده اند. به همین دلیل، وجوه اشتراکی میان عاشق های قشقایی و عاشق های آذربایجان وجود دارد . این وجوه اشتراک بیش تر در مضمون داستان هایی است که آن ها اجرا می کنند تا در موسیقی.
در گذشته، ساز اصلی عاشق ها « چگور» بود، اما از چند دهه گذشته این ساز تقریبا” حضوری در ایل قشقایی نداشته است . عاشق ها پس از چگور، مدتی به « تار» روی آوردند و سپس « کمانچه ».
از آهنگ های قدیمی عاشق ها، می توان از « سحر آوازی » و « جنگنامه » نام برد .
و از آهنگ های متداول امروز در میان آنان می توان از «کوراوغلی» ، «محمود و صنم» ، گرایلی و « باسمه گرایلی » نام برد . « عاشق اسماعیل » تنها عاشق بازمانده در ایل قشقایی است که هنوز می نوازد و می خواند.
ب) چنگی ها
موسیقی قومی قشقایی بیشتر در میان چنگی ها رایج است. چنگی ها نوازندگان « کرنا »، « ساز » و « نقاره » هستند. این هنرمندان معمولا” در عروسی ها می نوازند.
ج) ساربان ها
ساربان ها آهنگ های قومی ایل را با نی می نوازند. نی در میان ایل نشینان قشقایی ساری قدیمی و شناخته شده است. از آهنگ هایی که در میان ساربان ها بیشتر متداول است، می توان از « گدان دارغا » که در وصف شترهای در حال حرکت است، نام برد. در میان مردم ایل،ساربان ها بیش از دیگر هنرمندان ایل به آواز خوانی معروفند
موسیقی و قالی:
در برنامه شبهای موسیقی شبکه دو ایران روزی از موسیقی قشقایی گفته شد برای اینکه با فرهنگ این مردم آشنا شویم به پای صحبت استاد فرود حبیب ا… و همسرش افسانه جهانگیری نشستیم آری فرودِ حبیب ا… پاسدار موسیقی ایل او میگوید:خُردبچه ای بودم،یله دشت و ماه و آفتاب. چشمانم اندک سویی داشت و بههمان خُردی، رهای چادر ایلاتیها بودم به ولعِ دانستن، آب و آتش و باد و خاک که همة هستیم بودند.
ایل بود و زن و مرد و بچه، ایل بود و گوسپندان و بُزان، مرغ و جوجه ها، خروسها که پدرم وظیفه داده بود ساربانان را به بیداری و نگاهبانی ایل. ظهر بود و شب، آفتاب و بی آفتاب. از همان چهارسالگی، مادرم خواب میکردم به ازای چشمهای بسته ام، و مادر که خواب میربودش و من باز یَلة ایل بودم. مردان دلداده به آتش، داستانی میسراییدند به نظم و نغمه ای میساختند به نی، آی نی، آی نی.
هواییم میکرد نی، از همان خُردی. این چوبِ کوچکِ سحرآمیز با نوایی به بزرگیِ تمام رنجهای تاریخی ایل. گوشهایم بود اول که دست داد به دوستی و مهر با آنچه روایت میکرد از آن به موسیقی
موسیقی که شد نفسِ فرود و هر نفس که چون فرو میرود ممدّ حیات است و چون بر میآید مفرّحِ ذات.
مرد ایل بودم و اهل عشق و صفا او میگوید افسانه جهانگیری ، همسرم ، قشقایی است . افسانه صدایش رنج دارد. به زبان آنان میخواند و تمام خانه تصویر ایل میشود؛ رفته های دور، کوههای بلندِ پُربرف و تابستانهای داغ که تمام خانه پُر میشود از آوازِ لای لایِ مَشک. او میگوید در فرش به دنبال فرهنگ ایل میگردی من ایلیاتیم یل آن کوه سترگ دنا تو اگر میخواهی فرهنگ این قوم را بشناسی در شعر و موسیقی آن جستجو کن همه چیز را خواهی فهمید
واینجاست که آن استناد حبیب ا… پیمان بخاطرم آمد که:
بویول گده تبریزه – قنات ریزه ریزه
این راه به تبریز میرود و قناتش ریز ریز است
تارمتارم بیزه یول ور بیزو اراگ و لکمره
خدای من راهی به ما نشان ده تا به سرزمینمان برویم
روی آن کوه سبز بوردم را دیدم
ای کوه سبز تو را یاد میکنم و میگریم
استاد فرود حبیب ا… ساز را بر میدارد و مینوازد و افسانه جهانگیری نیز با او ترنم میکند و این صدا همان صدای آشنای فیلم گبه است !
و افسانه جهانگیری میگوید موسیقی قشقایی موسیقی زنان این قوم است ، زن قشقایی که هم شاعر است و هم نوا ساز او ساز خود را دار قالی کرده و با مضراب کرکیت بدان زخمه میزند
اما حال چرا اغلب آهنگها و نواهای ایل محزون است دلایل آن میتواند :
1)مهاجرتهای اجباری و تبعید و دور ماندن از دیار و زادگاه اولیه
2)مسا یل و مشکلات زندگی گزشته و مصائبی که نیاکان این اقوام کشیده اند که موجب کشتارها و مرگ و میرها و … شده است.
3)عدم دلبستگی به دنیا ی مادی
4)فقر اقتصادی
ارسال پاسخ